setiyasetiya، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

گیس گلابتون مامان و بابا

یلدا و روروئک سواری ستیا گلی

میلاد باسعادت پیامبراولوالعزم حضرت عیسی مسیح (ع) پیام آور توحید برهمه مبارکباد. کریسمس هم مبارک         اولین یلدای ستیا خونه مامانی بابا >قربون نگاه کردنت برم موقعی که کسی چیزی میخوره اول آب دهان تو راه میفته                       حالا هم خونه مامانی      اولین باربود که سوار روروئک شدی.قربون پاهات برم که با وجود پوشیدن کتونی خوشگلات بازم زمین نمیرسیدکه تا چند روز بعدبا تمام سعی تونستی یه ذره برسونیشون زمین ...
9 دی 1393

بارون عکس های ستیای مامان

ستیا در روز چهارشنبه  1393/04/25 مصادف با 19 رمضان سال 1435 ساعت 11:30 دقیقه صبح در بیمارستان ولی عصر به روش سزارین با وزن 4/210  قد 53 توسط دکتر مینو پورمجیب پا به این دنیا گذاشت   ماه من با  تولد قشنگت خونه رو ستاره بارون کردی حالا بریم سراغ عکسهای دخمل عکسهای نازنین دختر ا تو این عکس دخترم نیم ساعته که گوش هاشو سوراخ کرده ستیا بیشتر اوقات تو جای مامانش میخوابید تا مامانش بتونه بهش عادت کنه و کمتر تو خواب تکون بخوره   مدلهای مختلف خوابیدن ناناز لباسهایی که مامان 5 سال پیش که مجرد بودم از مکه واست گرفتم . الان ...
13 مهر 1393

تولد ستیا خانم

بالاخره دخملی ماهم نزول اجلال فرمودند و در تاریخ 93/4/25 در ساعت 11:30 روز چهارشنبه مصادف با شب 19 ماه رمضان با وزن طبیعی و قد 53 به روش سزارین  پا به این دنیا گذاشت ...
2 مرداد 1393

ماه آخر

سلام مامانی . بلاخره مامانی تونست بعد مدتی بیاد و وبلاگ گل دخترشو آپ کنه. میدونم خیلی تنبلی کردم که نیومدم .ولی تونستم تو این ماه مبارک رمضان بالاخره بیام و برات چند خطی یادگاری بزارم .     دیگه به امید خدا ماه آخره .با توکل به خدای مهربون چشم انتظار ورود شمام عزیز دلم .        چکار کنم مامانی یه عالمه کار ریخته بود سرم. وضعیت خونه به خاطر چاه فاضلاب ریخت بهم و بابایی مجبور به کندن خونه شد و تمامی وسایل خونه جمع شد.من هم که دیدم کسانی که باید به خونشون توچه کنند توجه نمیکنند و بیشتر دوست دارن به ادم حرص بدن دو روزی به نشونه گله مندی رفتم خونه مامانی ولی اثری نداشت. تازه گف...
19 تير 1393

میلاد حضرت علی (ع) و روز پدر مبارک

دخملکم روز زن و ولادت حضرت فاطمه (س)رو پشت سر گذاشتم و مامانی هیچ کادویی حتی یه شاخه گل هم نگرفت . تازه مامانی سه روز بعدش هم به بابایی یاد آوری کردم که روز زن و مادر بوده ولی بابایی شما خیلی احساساتی نیست و اصلا به  روی خودش نیاورد و این هم شد یه بهونه دیگه گوشه قلب مامانی و گفتم این نیز بگذرد.    تا اینکه رسیدیم به روز پدر . مامانی اول دلش گفت منم نمیگیرم ولی دلم نیومد و به نشانه علاقه و خلاصه محبتی بهش دارم با وسواس زیاد آخر برای بابایی یه پیراهن آستین کوتاه از اون جنسایی که خیلی دوست داره گرفتیم و شب وقتی از سر کار برگشت تقدیمش کردیم بابایی خیلی جا خورد ،ابروهاش رفته بود بالای پیشیونی اش و پایین ب...
28 ارديبهشت 1393

خریدن وسایل دخملی

 سلام عزیز دلم الهی قربونت برم  بلاخره مامانی رضایت داد و مشغول خریدن لباس برات شدیم. خیلی خوشحالم از اینکه مامانی و حتی زن دایی ها دوست دارن هر بار که بیرون میریم برای خرید همراهمون بیان و اونا هم برای تو سلیقه خرج کنن. هر بار که میخواییم بریم بیرون دایی سومی میگه زنگ بزنم خودم میام. یه بار هم دایی دومیت بردمون بیرون که هرچی دوست داشتم بخرم . ماشالله انقدر دایی داری که .... خدا بهمون ببخشه خانومی خوشگلم . شما 7تا دایی داری ولی متاسفانه خاله نداری و مامانی به امید اینجانب( یعنی انشالله مامان شما )این هفت خان رستم رو گذرونده تا به مامانی شما رسیده سر فرصت میام و عکسای لباسها و عروسک و خلاصه همه چیزایی که برات خرید...
24 ارديبهشت 1393